از پی تو ز عدم ما به جهان آمده ایم


نز برای طرب و لهو و فغان آمده ایم

عشق نپذیرد هستی و پرستیدن نفس


ما ازین معنی بی نام و نشان آمده ایم

تا کی از نسبت بی اصل همی لاف زنیم


کز غرور خود بی خود به زبان آمده ایم

مانده در بند زمانیم و زمان ما را نه


در مکانیم نه از بهر مکان آمده ایم

هر کسی راه ازین ره به قدم می سپرد


ما در اسپردن این راه به جان آمده ایم